۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

غمنامه ی ز"مسرور"

در افغانم در افغانم اسد ای نور چشمانم/
 تو بودی قوت قلب وتو بودی مونس جانم/
کجا شدآن توان توکه می گفتی گه و بیـگه/
منـم فرزند دل بندت بفرما تحت فرمانم/
 کنون تو در لحد خفته منم در جای افتاده/
 نمی دانم که راگویـم زدستـم گیروبنـشـانم/
گهی شربت،گهی لیمو،گهی سیب وگهی دارو/
همی آوردی ازهرسوطبیب ازبهردرمانم/
سرازخاک لحد بیرون نماوکن نظراکنون/
بجز از دیدۀ پر خون نباشد یاوری، جانم/
 فلک جـوروجفاکرده تـوراازمن جـدا کرده/
نمی دانـم چراکــرده فـزوده درد هجــرانــم/
امیدم بود در پیری تو تابوت مرا گیری/
به زیر خاک بسپاری بعکس افتاده ارمانم/
ذبیح الله من برگو به ابـراهیــم و برهـاجـر/
به راه حق ز "مسرور" غمین گردیده قربانم/
سروده سیدحسین شاه"مسرور"
بهار1382مزارشریف

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر